ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
سخن روز
امام صادق علیه السلام : خواب، آرام بخش جسم است، سخن گفتن آسایش روح است و سکوت، سبب راحتى عقل است.
من لا یحضره الفقیه: ج ۴، ص ۴۰۲
احمدرضا احمدی: گلستان پنجرهای به روی شعر دنیا برای من گشود
ابراهیم گلستان، همیشه زنده خواهد بود، چه جسمش در میان ما باشد و چه نه. تأثیری که او بر فرهنگ ما، بر خود من و نسل من گذاشت، غیرقابل انکار است. من چیزهای بسیاری از او آموختم. من همواره دوستش داشتهام و برایش احترام قائل بوده و هستم و مفتخرم در زمانی زندگی میکنم که ابراهیم گلستان هم در همان زمان زندگی میکند.او پنجرهای به روی شعر دنیا برای من گشود. تأثیری که او بر نقاشان ما گذاشت، بسیار مهم بود و شاید بتوان گفت تنها کسی در میان ایرانیان بود که نقاشی را میشناخت، دیگران نمیشناختند. گلستان، انسانی استثنایی و به قول قدیمیها ششدانگ است و شرف و پاکیاش مثالزدنی و برای خودِ من آموزگاری بزرگ بوده و هست.
بخشی از گفتههای این شاعر به مناسبت ۹۹ ساله شدن ابراهیم گلستان/خبرآنلاین
در سوگ درگذشت رودابه کمالی، نویسنده کودک و نوجوان، ویراستار و روزنامهنگار
نویسندهای مبتکر، معلمی فداکار
آتوسا صالحی
نویسنده، مترجم و ویراستار
طی روزهای گذشته اهالی کتاب به سوگ یکی دیگر از اعضای خانواده خود نشستند؛ زندهیاد رودابه کمالی. اغراق نیست اگر او را نویسندهای چندوجهی بدانم. او معلمی را خیلی زود شروع کرد، بلافاصله بعد از آنکه دیپلم گرفت. روزنامه نگاری را هم همینطور، به این حرفه هم تقریباً همزمان با تدریس قدم گذاشت. با رودابه در سالهای کار در سروش نوجوان آشنا شدم؛ روزنامه نگار پرکاری بود تقریباً همه نوع مطلبی مینوشت، از داستان گرفته تا گزارش، گفتوگو و حتی سرمقاله. البته آن موقعها شرایط کار روزنامه نگاری اینگونه بود، حداقل در سروش نوجوان که ما همه طور تجربه را در نوشتن کسب کردیم. بعدتر به کلاسهای داستاننویسی فریدون عموزاده خلیلی رفتیم و رودابه همزمان در مدرسه «فرزانگان» تدریس میکرد. معلم انشا بود و این کار را عاشقانه دوست داشت، آنقدر که هر ابتکار یا راهکاری که به ذهنش میرسید برای جلب اشتیاق و توجه بیشتر دانشآموزان به اهمیت انشانویسی بهکار میبست. وقتی تدریس در «مدرسه خرد» را هم به عهده گرفت، ریاست دپارتمان انشا را به عهدهاش گذاشتند و آنجا نه فقط از تجربیات قبلی خود بهره میگرفت بلکه هر آنچه را آموخته بود به دیگر معلمان هم میآموخت. البته روزنامه نگاری را هم رها نکرد، همچنان با نشریات مختلفی همکاری داشت. حتی چند داستان بزرگسال هم نوشت که اگر اشتباه نکنم در مجله داستان منتشر شد. اغراق نیست اگر بگویم بسیاری از نویسندگان جوان امروز در گذشته شاگردان او بودند، چه در مدرسه فرزانگان و چه حتی در کلاسهای داستاننویسی که تدریس آنها را برعهده میگرفت. بگذارید نکتهای درباره کلاسهای داستاننویسیاش بگویم، بخش قابل توجهی از حاضران در دورههایی که برای بزرگسالان برگزار میکرد زنان خانهداری بودند که بنا به ایجاد اشتیاق برای تغییر در زندگیشان ثبتنام میکردند. اما رودابه آنقدر با علاقه و اشتیاق به آنان آموزش میداد که اغلب نوشتن را جدی گرفته و دیگر دنیای نویسندگی را رها نمیکردند. هر چند که کلاسهای او تنها به مخاطبان بزرگسال محدود نمیشد، او به مناطق روستایی و شهرهای مختلف سفر میکرد و برای کودکان و نوجوانان کلاس برپا میکرد. حتی در آن مدتی که ساکن بابل شد هم این روند را ادامه داد. رودابه کمالی، بخشی از تجربه سالهای تدریس انشانویسی خود را درقالب مجموعه کتابی با عنوان «کارگاه انشا» نوشته که از سوی نشر قدیانی در اختیار علاقه مندان قرار گرفته است. البته در این کتاب او تجربیات مادرش، مریم روحانی را هم آورد که ایشان هم نویسنده بودند. او داستانهایی هم برای کودکان نوشت که آنها با عنوانهایی همچون «مهرک و سبزک»، «اسبی که هیچکس نمیدید» و «قصههای حیوانکی» روانه کتابفروشیها کرده بود. رودابه کمالی چند سالی بود که بهعنوان داور جایزه لاک پشت پرنده هم در انتخاب آثار تألیفی و ترجمهای منتخب همکاری داشت. بر اساس سالها شناختی که از او طی سالها دوستی و همکاری دارم اگر بخواهم معرفی مختصری از ویژگیهای اخلاقی اش داشته باشم باید بگویم که رودابه مادری نمونه، نویسندهای باتجربه و معلمی سراسر فکر و ایدههای نو و افزون بر اینها دلسوز و فداکار بود. امیدوارم روح این دوست و همکار دیرینهام در آرامش ابدی باشد.
هنرمندان در فضای مجازی
نگرانی و احوالپرسی هنرمندان از دوست و هنرمند قدیمی خود مهران غفوریان که به دلیل عارضه قلبی در بیمارستان بستری شده، از پربازدیدترین خبرهای فضای مجازی در شبانهروز گذشته بود که در این رابطه اهالی هنر با انتشار تصاویری از این بازیگر نامآشنای سینما و تلویزیون برای او آرزوی سلامتی و تندرستی داشتند. از دیگر خبرهای حوزه فرهنگ و هنر انتشار بخش دیگری از داستانکهای سروش صحت در فضای مجازی است. همچنین طراح پوستر چهاردهمین جشنواره موسیقی نواحی ایران از انتخاب طرح این جشنواره نوشته است.
احسان ظلیپور تهیهکننده «نیسان آبی» با انتشار تصویری از مهران غفوریان در بیمارستان نوشته: «مهران غفوریان روز گذشته سر صحنه تصویربرداری سریال نمایش خانگی «نیسان آبی» دچار حمله قلبی شد و امروز عمل قلب باز او با موفقیت انجام شده است و پزشکان چهار رگ قلب او را جراحی کردند.
منوچهر هادی کارگردان این مجموعه طنز نمایش خانگی هم ضمن آرزوی سلامتی نوشته است: «مهران قشنگم، امروز صبح عمل باز مهران با موفقیت و رضایت پزشکان متخصص و دلسوز بیمارستان جماران انجام شد. الهی صد هزار بار شکر. ممنون از دعا و انرژیهای خوبتون.»
سروش صحت نامآشنای اهالی فرهنگ و هنر است و مجری برنامه تلویزیونی «کتابباز». این هنرمند در فضای مجازی هم فعال بوده و با انتشار داستانکهای کوتاه از شخصیت جلال که مدتی است توانسته مخاطبان بسیاری را به خود جذب کند در داستان جدید خود نوشته: «جلال مچام را گرفت. وقتی پست قبلی را میگذاشتم، فکر نمیکردم بیشتر از پستهای قبلیام لایک بخورد و کامنت زیر آن نوشته شود. ولی بعد که بیشتر از همیشه مورد توجه قرار گرفت، خوشحال شدم. مدام میآمدم پست را نگاه میکردم و تعداد لایکها و کامنتها را میشمردم. همیشه ادعا میکردم تعداد لایک و کامنت برایم بیاهمیت است ولی حالا هیجانزده و خوشحال شده بودم و دلم میخواست باز هم پستهایی بگذارم که تعداد لایک و کامنتش بالا برود... به این نتیجه رسیدم که همان ادعاهای سابق را داشته باشم، اما سعی میکنم پستهای لایکخور و کامنت گیر بگذارم. جلال گفت «میبینی آدم چطور تغییر میکند و حتی به خودش دروغ میگوید... یواش یواش... بیآنکه حس کنی.»
کیارش زندی کارتونیست و تصویرگر که طراحی پوستر چهاردهمین جشنواره موسیقی نواحی را برعهده داشته در اینباره نوشته: «افتخار طراحی پوستر چهاردهمین جشنواره موسیقی نواحی ایران به من رسید. از نخستین روزی که دوست خوبم دکتر مرآتی (دبیر جشنواره) با من تماس گرفتند با توجه به ویژگی و حساسیت خاص جغرافیای فرهنگی ایران زمین چندین موضوع به عنوان کانسپت ذهنم را درگیر کرد... چون همواره برایم بحث همزیستی مسالمتآمیز قومیتهای ایران زمین و تمامیت ارضی و یکپارچگی در عین تنوع مهم بود و با شعار جشنواره که تکیه بر نگاه فلسفه شرقی «وحدت در عین کثرت» را در دل خود داشت نیز این موضوع برایم اهمیت دوچندان پیدا کرد و در آخر به چهلتکهدوزی رسیدیم که هنر سنتی و دستآفریده بانوان این سرزمین نشسته بر گذر ابریشم است...»
آزاده بیزارگیتی پژوهشگر و مستندساز هم از مستند دختران نجار نوشته: «دختران نجار، دو نوازی برای رؤیا، منتخب حضور در جشنواره جهانی مسکالیتو بیوپیک روم/ ایتالیا... این فیلم تندیس بهترین فیلم را از جشنواره جهانی زنان کلکته، بهترین مستند بلند را از جشنواره جهانی تورنتو و دیپلم افتخار بهترین پژوهش، بهترین کارگردانی، بهترین موسیقی و بهترین تدوین و تندیس بهترین صدابرداری را از چهاردهمین جشن مستقل مستند خانه سینمای ایران به دست آورده است. دختران نجار دو نوازی برای یک رؤیا، همراه چهل فیلم از سرتاسر جهان از ۸تا ۱۲ نوامبر در این جشنواره به نمایش درمیآید. این فیلم به تلاشها و زندگی لیلا آوخ و صدیقه مؤمننیا از نخستین زنان نجار ایران میپردازد. همچنین در جشنواره استیو جونز کانادا هم نمایش خواهد داشت.»
قاسمعلی فراست نویسنده ایرانی فیلم مستندی منتشر کرده از بخشی از زندگی لئو تولستوی نویسنده روس و یکی از بزرگترین رماننویسان جهان. «فیلمی دیدنی از سالهای آخر زندگی بزرگترین نویسنده روس، تولستوی.»
رادیو گوشه که در بخش واحد صوتی نشرچشمه فعال است صدوهشتمین کتاب شنیدنی خود را معرفی کرده: «صدوهشتمین کتاب شنیدنی و بیستودومین اتفاق شنیدنی در راه است. عنوان این کتاب «بالاخره یه روزی قشنگ حرف میزنم» نوشته دیوید سداریس با ترجمه پیمان خاکساراست با کتابخوانی هوتن شکیبا که بزودی در رادیوگوشه منتشر میشود.
احسان ظلیپور تهیهکننده «نیسان آبی» با انتشار تصویری از مهران غفوریان در بیمارستان نوشته: «مهران غفوریان روز گذشته سر صحنه تصویربرداری سریال نمایش خانگی «نیسان آبی» دچار حمله قلبی شد و امروز عمل قلب باز او با موفقیت انجام شده است و پزشکان چهار رگ قلب او را جراحی کردند.
منوچهر هادی کارگردان این مجموعه طنز نمایش خانگی هم ضمن آرزوی سلامتی نوشته است: «مهران قشنگم، امروز صبح عمل باز مهران با موفقیت و رضایت پزشکان متخصص و دلسوز بیمارستان جماران انجام شد. الهی صد هزار بار شکر. ممنون از دعا و انرژیهای خوبتون.»
سروش صحت نامآشنای اهالی فرهنگ و هنر است و مجری برنامه تلویزیونی «کتابباز». این هنرمند در فضای مجازی هم فعال بوده و با انتشار داستانکهای کوتاه از شخصیت جلال که مدتی است توانسته مخاطبان بسیاری را به خود جذب کند در داستان جدید خود نوشته: «جلال مچام را گرفت. وقتی پست قبلی را میگذاشتم، فکر نمیکردم بیشتر از پستهای قبلیام لایک بخورد و کامنت زیر آن نوشته شود. ولی بعد که بیشتر از همیشه مورد توجه قرار گرفت، خوشحال شدم. مدام میآمدم پست را نگاه میکردم و تعداد لایکها و کامنتها را میشمردم. همیشه ادعا میکردم تعداد لایک و کامنت برایم بیاهمیت است ولی حالا هیجانزده و خوشحال شده بودم و دلم میخواست باز هم پستهایی بگذارم که تعداد لایک و کامنتش بالا برود... به این نتیجه رسیدم که همان ادعاهای سابق را داشته باشم، اما سعی میکنم پستهای لایکخور و کامنت گیر بگذارم. جلال گفت «میبینی آدم چطور تغییر میکند و حتی به خودش دروغ میگوید... یواش یواش... بیآنکه حس کنی.»
کیارش زندی کارتونیست و تصویرگر که طراحی پوستر چهاردهمین جشنواره موسیقی نواحی را برعهده داشته در اینباره نوشته: «افتخار طراحی پوستر چهاردهمین جشنواره موسیقی نواحی ایران به من رسید. از نخستین روزی که دوست خوبم دکتر مرآتی (دبیر جشنواره) با من تماس گرفتند با توجه به ویژگی و حساسیت خاص جغرافیای فرهنگی ایران زمین چندین موضوع به عنوان کانسپت ذهنم را درگیر کرد... چون همواره برایم بحث همزیستی مسالمتآمیز قومیتهای ایران زمین و تمامیت ارضی و یکپارچگی در عین تنوع مهم بود و با شعار جشنواره که تکیه بر نگاه فلسفه شرقی «وحدت در عین کثرت» را در دل خود داشت نیز این موضوع برایم اهمیت دوچندان پیدا کرد و در آخر به چهلتکهدوزی رسیدیم که هنر سنتی و دستآفریده بانوان این سرزمین نشسته بر گذر ابریشم است...»
آزاده بیزارگیتی پژوهشگر و مستندساز هم از مستند دختران نجار نوشته: «دختران نجار، دو نوازی برای رؤیا، منتخب حضور در جشنواره جهانی مسکالیتو بیوپیک روم/ ایتالیا... این فیلم تندیس بهترین فیلم را از جشنواره جهانی زنان کلکته، بهترین مستند بلند را از جشنواره جهانی تورنتو و دیپلم افتخار بهترین پژوهش، بهترین کارگردانی، بهترین موسیقی و بهترین تدوین و تندیس بهترین صدابرداری را از چهاردهمین جشن مستقل مستند خانه سینمای ایران به دست آورده است. دختران نجار دو نوازی برای یک رؤیا، همراه چهل فیلم از سرتاسر جهان از ۸تا ۱۲ نوامبر در این جشنواره به نمایش درمیآید. این فیلم به تلاشها و زندگی لیلا آوخ و صدیقه مؤمننیا از نخستین زنان نجار ایران میپردازد. همچنین در جشنواره استیو جونز کانادا هم نمایش خواهد داشت.»
قاسمعلی فراست نویسنده ایرانی فیلم مستندی منتشر کرده از بخشی از زندگی لئو تولستوی نویسنده روس و یکی از بزرگترین رماننویسان جهان. «فیلمی دیدنی از سالهای آخر زندگی بزرگترین نویسنده روس، تولستوی.»
رادیو گوشه که در بخش واحد صوتی نشرچشمه فعال است صدوهشتمین کتاب شنیدنی خود را معرفی کرده: «صدوهشتمین کتاب شنیدنی و بیستودومین اتفاق شنیدنی در راه است. عنوان این کتاب «بالاخره یه روزی قشنگ حرف میزنم» نوشته دیوید سداریس با ترجمه پیمان خاکساراست با کتابخوانی هوتن شکیبا که بزودی در رادیوگوشه منتشر میشود.
آرتور رمبو و آرتور رمبوی ایران
بهاءالدین مرشدی
داستاننویس
چند روز قبل بود که در یک کتابخانه شخصی، کتابی نظرم را جلب کرد و کتاب را برداشتم و شروع کردم به خواندن. این کتاب، غزلهای شاعری گمنام اهل نیشابور است که مشهور است به شاعر خشتمال نیشابوری یا همان یغمای نیشابوری. سرگرم غزلهای او بودم و از اینکه این شاعر سواد نداشته و این شعرها را گفته و این خیال او از کجا میآید مرا مسحور کرده بود. کتابی که در سال 1384 منتشر شده بود و ضیا ساحلی هم بر آن مقدمه نوشته بود. اصلاً مقدمه برایم اهمیت نداشت. تنها داشتم از شعرها لذت میبردم. مثلاً آنجایی که یغما میگوید: «سرم در وسعت دنیای پهناور نمیگنجد / دل سرگشتهام در قالب پیکر نمیگنجد...» و جاهای دیگر و شگفتیهای دیگری که این شاعرداشته. وقتی سرتا ته کتاب را خواندم سری هم به مقدمه زدم. دیدم ماجرای این کتاب ماجرایی جالب است. یکبار آقای ساحلی میهمان یغما میشود و یغما هم شعرهایش را به ساحلی میسپارد تا او بخواند و نظر بدهد. ساحلی به تهران میآید و این شعرها را گم میکند و این میشود که 20 سال از این دیدار میگذرد تا در یک نقل مکان شعرها پیدا میشود و بالاخره آقای ساحلی کتاب را در غیاب یغما منتشر میکند و این درست زمانی است که 18سال است از مرگ حیدر یغما گذشته است. او چاپ شعرهایش را ندید. این را نوشتم که بگویم امروز تولد آرتور رمبو شاعر فرانسوی است. شاعری که تنها 37 سال در قرن 19 زندگی کرد و زندگی عجیب و پرتلاطمی هم پشت سر گذاشت و مشهورترین کتابش «فصلی در دوزخ» است. تنها کتابی که رمبو در زمان حیاتش، خودش منتشر کرد و کتابهای بعدیاش بعد از مرگش منتشر شد. همین کتاب هم سرنوشتی غریب دارد. رمبو نمیتواند وجه چاپ کتاب را به ناشر پرداخت کند و ناشر هم کتاب را به رمبو نمیدهد و کتاب در انباری ناشر میماند و همین میشود که 40 سال بعد این کتاب کشف میشود و این شاهکار رمبو خودنمایی میکند. و سوررئالیسمی که رمبو در این کتاب به کار گرفته خودش را نشان میدهد. این است که هرگز رمبو نمیفهمد که چه اتفاقی رقم زده است و آن را به چشم ندیده است.
از این اتفاقها برای آدمهای بزرگ و کوچک در ادبیات رخ میدهد. کتابهایی که گم میشوند و بعدها پیدا میشوند و کتابهایی که گم شدهاند و پیدا شدهاند و مثل همین کار رمبو شاهکار محسوب میشود. دنیا این شکلی است. محلی است برای گم شدن و پیدا شدن. همین اتفاق برای کتاب «ای تاریخ ما را به یاد داشته باش» هوشنگ بادیهنشین هم رخ میدهد. وقتی بادیهنشین این کتاب را به یدالله رؤیایی میسپارد تا نظرش را بدهد و تنها دستنویس در میان کتابخانه رؤیایی گم میشود و بعد از 40 سال پیدا میشود و کتابی که اگر در زمان خودش منتشر میشد یکی از تحولهای شعر به شمار میرفت در تاریخ ادبیات ایران گم شد و تنها یکبار منتشر شد و تمام. اینها سرنوشتهای تلخی است. هوشنگ بادیهنشین مشهور است به آرتور رمبوی ایران. منوچهر آتشی این لقب را به او داده بود. شاعری که در 44 سالگی چشم بر دنیا بست.
داستاننویس
چند روز قبل بود که در یک کتابخانه شخصی، کتابی نظرم را جلب کرد و کتاب را برداشتم و شروع کردم به خواندن. این کتاب، غزلهای شاعری گمنام اهل نیشابور است که مشهور است به شاعر خشتمال نیشابوری یا همان یغمای نیشابوری. سرگرم غزلهای او بودم و از اینکه این شاعر سواد نداشته و این شعرها را گفته و این خیال او از کجا میآید مرا مسحور کرده بود. کتابی که در سال 1384 منتشر شده بود و ضیا ساحلی هم بر آن مقدمه نوشته بود. اصلاً مقدمه برایم اهمیت نداشت. تنها داشتم از شعرها لذت میبردم. مثلاً آنجایی که یغما میگوید: «سرم در وسعت دنیای پهناور نمیگنجد / دل سرگشتهام در قالب پیکر نمیگنجد...» و جاهای دیگر و شگفتیهای دیگری که این شاعرداشته. وقتی سرتا ته کتاب را خواندم سری هم به مقدمه زدم. دیدم ماجرای این کتاب ماجرایی جالب است. یکبار آقای ساحلی میهمان یغما میشود و یغما هم شعرهایش را به ساحلی میسپارد تا او بخواند و نظر بدهد. ساحلی به تهران میآید و این شعرها را گم میکند و این میشود که 20 سال از این دیدار میگذرد تا در یک نقل مکان شعرها پیدا میشود و بالاخره آقای ساحلی کتاب را در غیاب یغما منتشر میکند و این درست زمانی است که 18سال است از مرگ حیدر یغما گذشته است. او چاپ شعرهایش را ندید. این را نوشتم که بگویم امروز تولد آرتور رمبو شاعر فرانسوی است. شاعری که تنها 37 سال در قرن 19 زندگی کرد و زندگی عجیب و پرتلاطمی هم پشت سر گذاشت و مشهورترین کتابش «فصلی در دوزخ» است. تنها کتابی که رمبو در زمان حیاتش، خودش منتشر کرد و کتابهای بعدیاش بعد از مرگش منتشر شد. همین کتاب هم سرنوشتی غریب دارد. رمبو نمیتواند وجه چاپ کتاب را به ناشر پرداخت کند و ناشر هم کتاب را به رمبو نمیدهد و کتاب در انباری ناشر میماند و همین میشود که 40 سال بعد این کتاب کشف میشود و این شاهکار رمبو خودنمایی میکند. و سوررئالیسمی که رمبو در این کتاب به کار گرفته خودش را نشان میدهد. این است که هرگز رمبو نمیفهمد که چه اتفاقی رقم زده است و آن را به چشم ندیده است.
از این اتفاقها برای آدمهای بزرگ و کوچک در ادبیات رخ میدهد. کتابهایی که گم میشوند و بعدها پیدا میشوند و کتابهایی که گم شدهاند و پیدا شدهاند و مثل همین کار رمبو شاهکار محسوب میشود. دنیا این شکلی است. محلی است برای گم شدن و پیدا شدن. همین اتفاق برای کتاب «ای تاریخ ما را به یاد داشته باش» هوشنگ بادیهنشین هم رخ میدهد. وقتی بادیهنشین این کتاب را به یدالله رؤیایی میسپارد تا نظرش را بدهد و تنها دستنویس در میان کتابخانه رؤیایی گم میشود و بعد از 40 سال پیدا میشود و کتابی که اگر در زمان خودش منتشر میشد یکی از تحولهای شعر به شمار میرفت در تاریخ ادبیات ایران گم شد و تنها یکبار منتشر شد و تمام. اینها سرنوشتهای تلخی است. هوشنگ بادیهنشین مشهور است به آرتور رمبوی ایران. منوچهر آتشی این لقب را به او داده بود. شاعری که در 44 سالگی چشم بر دنیا بست.
بر فراز «آسمان» موسیقی ایران
مسعود جاهد
نوازنده نى و آهنگساز
آلبوم موسیقی «آسمان» کاری از گروه شهنازی به سرپرستی داریوش پیرنیاکان است که با صدای حمیدرضا نوربخش اجرا و منتشر شده که به علاقهمندان این ژانر از موسیقی پیشنهاد میشود. این موسیقی کلاسیک در مجموع از همان فورمت و قالب معمول که در گذشته مرسوم بوده پیروی نموده و از پیش درآمد آغاز و با یک «رنگ» به پایان میرسد و صدای ارکستر کاملاً رنگ و بوی ارکسترهای قدیمی را میدهد. سه تصنیف زیبا ازآثار قدیمی انتخاب شده که به نظرم خواننده اثر بخوبی آن را اجرا کرده است. در بخش سازو آواز هم آوازخوان وهم نوازنده کاملاً با هم هماهنگاند. در بین تصانیف تکنیک آقای نوربخش در تصنیف «آسمان» کاملاً برجسته و پراحساس است. سازو آواز آلبوم «آسمان» درفضا و دستگاه چهارگاه به گوش میرسد و شامل سه تصنیف به نامهای«آسمان»، «دل من» و«مخالف» و قطعاتی چون «پیش درآمد»، «ضرب و آواز» است. قطعات این آلبوم براساس ساختههایی از پیرنیاکان وعلی اکبرخان شهنازی بوده که سال 85 به همت مرکز موسیقی حوزه هنری منتشر شد. درآلبوم «آسمان» اعضای گروه شهنازی را داریوش پیرنیاکان سرپرست و نوازنده تار، حمیدرضا نوربخش آواز، حسن ناهید نی، بهداد بابایی سه تار و بربط، احمد رضا خواه سنتور، آرش کامور کمانچه و سیامک بنایی تنبک، تشکیل میدهند. آلبوم آسمان ۵۴ دقیقه و یازده ثانیه است که ۹ قطعه را در خود دارد. گروه موسیقی «شهنازی» بیش از یک دهه است که با خواننده ثابت هم در زمینه کنسرت و هم ضبط و انتشار آلبوم کم و بیش فعالند. این گروه سال ۱۳۸۰ تشکیل و موفق به اجرای کنسرتهای متعددی شده است. نام این گروه برگرفته از نام استاد علیاکبر شهنازی بوده و آلبوم آسمان به نوعی ارج نهادن به آثار ایشان است. داریوش پیرنیاکان سرپرست گروه «شهنازی» در آلبوم دستان نیز که خوانندگی آن را شجریان بر عهده داشته تکنواز تار بوده است.
«آسمان» (چهارگاه) «گروه شهنازی»
سرپرست گروه: داریوش پیرنیاکان
آواز: حمیدرضا نوربخش
نی: حسن ناهید
ناشر: حوزه هنری
سال 1380
نوازنده نى و آهنگساز
آلبوم موسیقی «آسمان» کاری از گروه شهنازی به سرپرستی داریوش پیرنیاکان است که با صدای حمیدرضا نوربخش اجرا و منتشر شده که به علاقهمندان این ژانر از موسیقی پیشنهاد میشود. این موسیقی کلاسیک در مجموع از همان فورمت و قالب معمول که در گذشته مرسوم بوده پیروی نموده و از پیش درآمد آغاز و با یک «رنگ» به پایان میرسد و صدای ارکستر کاملاً رنگ و بوی ارکسترهای قدیمی را میدهد. سه تصنیف زیبا ازآثار قدیمی انتخاب شده که به نظرم خواننده اثر بخوبی آن را اجرا کرده است. در بخش سازو آواز هم آوازخوان وهم نوازنده کاملاً با هم هماهنگاند. در بین تصانیف تکنیک آقای نوربخش در تصنیف «آسمان» کاملاً برجسته و پراحساس است. سازو آواز آلبوم «آسمان» درفضا و دستگاه چهارگاه به گوش میرسد و شامل سه تصنیف به نامهای«آسمان»، «دل من» و«مخالف» و قطعاتی چون «پیش درآمد»، «ضرب و آواز» است. قطعات این آلبوم براساس ساختههایی از پیرنیاکان وعلی اکبرخان شهنازی بوده که سال 85 به همت مرکز موسیقی حوزه هنری منتشر شد. درآلبوم «آسمان» اعضای گروه شهنازی را داریوش پیرنیاکان سرپرست و نوازنده تار، حمیدرضا نوربخش آواز، حسن ناهید نی، بهداد بابایی سه تار و بربط، احمد رضا خواه سنتور، آرش کامور کمانچه و سیامک بنایی تنبک، تشکیل میدهند. آلبوم آسمان ۵۴ دقیقه و یازده ثانیه است که ۹ قطعه را در خود دارد. گروه موسیقی «شهنازی» بیش از یک دهه است که با خواننده ثابت هم در زمینه کنسرت و هم ضبط و انتشار آلبوم کم و بیش فعالند. این گروه سال ۱۳۸۰ تشکیل و موفق به اجرای کنسرتهای متعددی شده است. نام این گروه برگرفته از نام استاد علیاکبر شهنازی بوده و آلبوم آسمان به نوعی ارج نهادن به آثار ایشان است. داریوش پیرنیاکان سرپرست گروه «شهنازی» در آلبوم دستان نیز که خوانندگی آن را شجریان بر عهده داشته تکنواز تار بوده است.
«آسمان» (چهارگاه) «گروه شهنازی»
سرپرست گروه: داریوش پیرنیاکان
آواز: حمیدرضا نوربخش
نی: حسن ناهید
ناشر: حوزه هنری
سال 1380
سیره رسول خدا(ص)-15
برخورد از موضع شفقت ومهرورزی
اسماعیل علوی
دبیر گروه پایداری
رفتار پیامبر اکرم(ص) با مردم اعم از مؤمن و کافر از موضع شفقت و مهرورزی و دوستی خالصانه بود. آن حضرت مشرکان را به مثابه بیمارانی مینگریست که نیازمند طبیبی دلسوز برای معالجه و مداوایند، طبیبی که دردشان را بشناسد و مرهمی بر آن نهد، در نظر آن حضرت مؤمنان نیز همواره محتاج مراقبت حکیمانه به منظور رشد ایمان و سلوکشان هستند. بدین جهت پیامبراکرم(ص) درصدد ایجاد ارتباط صمیمی و طرح دوستی خالصانه با آنان بود، شفقت بر منحرفان در جهت نرم کردن دل و آماده کردن آنان برای پذیرش دعوت و دوستی عمیق با مؤمنان با هدف تخلق بیش از پیش آنان به فضایل اعتقادی و اخلاقی. تردیدی نیست که این شیوه مبتنی بر اصولی پذیرفته شده در روان شناسی و علم تربیت است. هرگاه دل انسان به صاحب عقیده و مرامی مایل گشت و الفت و تعلق باطنی میان آن دو برقرار شد پذیرش عقیده به آسانی صورت میگیرد. برخلاف آنکه میان دو طرف نفرت و شقاق باشد.
نمونه ارتباط صمیمی با مشرکان را در داستان «عداس» غلام «شیبه» و «عتبه» شاهدیم، وقتی پیامبراکرم(ص) از اسلام آوردن قبیله ثقیف ناامید شد و به حال نومیدی به خدا پناه آورد، عتبه و شیبه حضرت را دیدند و به غلام نصرانی خود عداس گفتند که از او پذیرایی کند. مطابق نقل ابنهشام: عداس چنان کرد و طبقی از انگور پیش رسول خدا(ص) آورد. پیامبر چون بر آن خوردنی دست گذاشت، بسمالله گفت، عداس نگاهی به پیامبر کرد و گفت به خدا سوگند، کسی در این سرزمین چنین کلامی نمیگوید. پیامبر(ص) فرمود: تو از چه سرزمینی هستی و دین تو چیست؟ گفت نصرانیام و از اهل نینوا، پیامبر فرمود: از شهر مرد صالح یونس بن متی، عداس گفت: چطور یونس را میشناسی؟ فرمود: او برادر من است و من و او هر دو پیامبریم. عداس خود را در آغوش پیامبر افکند و حضرت را غرق بوسه کرد (سیره نبویه ج ۱ ص ۴۲۱) روایت دیگر برقراری ارتباط صمیمی مؤمنان با پیامبر را اینگونه مینمایاند: از امام صادق(ع) روایت شده که فرمود: رسول خدا(ص) نگاههای خود را به تساوی میان اطرافیان تقسیم میکرد، هیچگاه پای خود را پیش یارانش دراز نکرد و چون مردی از اصحاب با او مصافحه میکرد، پیامبر قبل از او دستش را عقب نمیکشید و چون به این موضوع پی بردند، هنگام مصافحه دستش را کمی مایل میکرد پس آن مرد دستش را کنار میکشید (سنن النبی ص ۴۷) همچنین از امیرالمؤمنین علی(ع) روایت شده است: رسول خدا(ص)هرگاه کسی را افسرده میدید با خوشرویی و مزاح او را شادمان میساخت و میفرمود: «خداوند کسی را که در حضور برادرانش روی ترش کند دوست نمیدارد.» در حدیث دیگری در همین ارتباط حضرت امیر(ع) میفرماید: «او نرم خوترین و در معاشرت بزرگوارترین مردم بود.» درنتیجه این برخورد پیامبرگرامی اسلام با مردم، افراد برداشتی حقیقی و عمیق از شخصیت و محتوای دعوت اسلام به دست آورده و شایعات دروغ علیه پیامبر نیز خنثی میشد. پذیرفتن دعوت به میهمانی که از سوی اصحاب به آن حضرت پیشنهاد میشد و حضور بیتکلف در آن ضیافت اطرافیان از مصادیق ارتباط صمیمی و به دور از تکلف رسول خدا(ص) با افراد جامعه است. چنان که از انس بن مالک نقل شده است: «عادت پیامبر چنین بود که مریض را عیادت میکرد و جنازه را مشایعت مینمود و دعوت برده را اجابت میکرد»(بحارالانوار ج ۱۶ ص ۲۲۹) و در روایت هند بن ابی هاله در توصیف سیره رسول خدا(ص)آمده است: «رسول خدا با مردم انس میگرفت و آنان را از خود دور نمیساخت و طبق بیان زیر بر این روش تأکید فراوان داشت: مؤمن الفت گیر است و کسی که الفت نگیرد و کسی نیز با او مأنوس نشود خیری ندارد»(وسایل الشیعه ج ۸ ص ۴۰۸) چراکه هر مؤمنی مأمور ترویج ایمان است و این مهم نیازمند الفت و انس با انسان هاست.
تحمل اذیت مشرکان
دعوت الهی مأموریتی سخت است که جز شکیبایان از عهده آن برنمی آیند و دشواریهایش را برنمی تابند. صرف نظر از عناد و لجاجت و حقناپذیری برخی، آنچه بیش از همه باعث دشواری کار میبود، ایذاها و استهزاهای مخاطبان در برابر صاحب دعوت است. پیامبر گرامی اسلام(ص) از آنجا که در تبلیغ دین خدا بیان جامع و کلام آخر را میگفت، بیشترین آزارها را نیز تحمل کرد تا آنکه این جملهها بر او نازل شد: (ای پیامبر!) البته ما میدانیم که سینهات بهواسطه آنچه میگویند، تنگ میشود. (حجر آیه ۹۷) و خود در عکسالعمل نسبت به آزارها گفت: هیچ پیامبری به اندازه من در راه دعوت مورد آزار قرار نگرفت. با این حال با نرمی پاسخ میگفت و مشرکان را به دین حنیف فرامی خواند و در نهایت با دلسوزی تمام میگفت: خدایا اگر تو بخواهی، اینان تغییر خواهند کرد (طبقات الکبری ج۱ ص۲۰۳) در میان صف مسلمانان نیز گروهی بیماردل که ایمان در دلشان رسوخ نکرده بود، پیامبر را آزار میدادند: «و از ایشان کسانی هستند که پیامبر را آزار میدهند و میگویند او زودباور است. بگو؛ گوش خوبی برای شماست به خدا ایمان دارد و [سخن] مؤمنان را باور میکند و برای کسانی از شما که ایمان آورده اید رحمتی است و کسانی که پیامبر را آزار میدهند عذابی دردناک دارند» (توبه آیه۶۱).
دبیر گروه پایداری
رفتار پیامبر اکرم(ص) با مردم اعم از مؤمن و کافر از موضع شفقت و مهرورزی و دوستی خالصانه بود. آن حضرت مشرکان را به مثابه بیمارانی مینگریست که نیازمند طبیبی دلسوز برای معالجه و مداوایند، طبیبی که دردشان را بشناسد و مرهمی بر آن نهد، در نظر آن حضرت مؤمنان نیز همواره محتاج مراقبت حکیمانه به منظور رشد ایمان و سلوکشان هستند. بدین جهت پیامبراکرم(ص) درصدد ایجاد ارتباط صمیمی و طرح دوستی خالصانه با آنان بود، شفقت بر منحرفان در جهت نرم کردن دل و آماده کردن آنان برای پذیرش دعوت و دوستی عمیق با مؤمنان با هدف تخلق بیش از پیش آنان به فضایل اعتقادی و اخلاقی. تردیدی نیست که این شیوه مبتنی بر اصولی پذیرفته شده در روان شناسی و علم تربیت است. هرگاه دل انسان به صاحب عقیده و مرامی مایل گشت و الفت و تعلق باطنی میان آن دو برقرار شد پذیرش عقیده به آسانی صورت میگیرد. برخلاف آنکه میان دو طرف نفرت و شقاق باشد.
نمونه ارتباط صمیمی با مشرکان را در داستان «عداس» غلام «شیبه» و «عتبه» شاهدیم، وقتی پیامبراکرم(ص) از اسلام آوردن قبیله ثقیف ناامید شد و به حال نومیدی به خدا پناه آورد، عتبه و شیبه حضرت را دیدند و به غلام نصرانی خود عداس گفتند که از او پذیرایی کند. مطابق نقل ابنهشام: عداس چنان کرد و طبقی از انگور پیش رسول خدا(ص) آورد. پیامبر چون بر آن خوردنی دست گذاشت، بسمالله گفت، عداس نگاهی به پیامبر کرد و گفت به خدا سوگند، کسی در این سرزمین چنین کلامی نمیگوید. پیامبر(ص) فرمود: تو از چه سرزمینی هستی و دین تو چیست؟ گفت نصرانیام و از اهل نینوا، پیامبر فرمود: از شهر مرد صالح یونس بن متی، عداس گفت: چطور یونس را میشناسی؟ فرمود: او برادر من است و من و او هر دو پیامبریم. عداس خود را در آغوش پیامبر افکند و حضرت را غرق بوسه کرد (سیره نبویه ج ۱ ص ۴۲۱) روایت دیگر برقراری ارتباط صمیمی مؤمنان با پیامبر را اینگونه مینمایاند: از امام صادق(ع) روایت شده که فرمود: رسول خدا(ص) نگاههای خود را به تساوی میان اطرافیان تقسیم میکرد، هیچگاه پای خود را پیش یارانش دراز نکرد و چون مردی از اصحاب با او مصافحه میکرد، پیامبر قبل از او دستش را عقب نمیکشید و چون به این موضوع پی بردند، هنگام مصافحه دستش را کمی مایل میکرد پس آن مرد دستش را کنار میکشید (سنن النبی ص ۴۷) همچنین از امیرالمؤمنین علی(ع) روایت شده است: رسول خدا(ص)هرگاه کسی را افسرده میدید با خوشرویی و مزاح او را شادمان میساخت و میفرمود: «خداوند کسی را که در حضور برادرانش روی ترش کند دوست نمیدارد.» در حدیث دیگری در همین ارتباط حضرت امیر(ع) میفرماید: «او نرم خوترین و در معاشرت بزرگوارترین مردم بود.» درنتیجه این برخورد پیامبرگرامی اسلام با مردم، افراد برداشتی حقیقی و عمیق از شخصیت و محتوای دعوت اسلام به دست آورده و شایعات دروغ علیه پیامبر نیز خنثی میشد. پذیرفتن دعوت به میهمانی که از سوی اصحاب به آن حضرت پیشنهاد میشد و حضور بیتکلف در آن ضیافت اطرافیان از مصادیق ارتباط صمیمی و به دور از تکلف رسول خدا(ص) با افراد جامعه است. چنان که از انس بن مالک نقل شده است: «عادت پیامبر چنین بود که مریض را عیادت میکرد و جنازه را مشایعت مینمود و دعوت برده را اجابت میکرد»(بحارالانوار ج ۱۶ ص ۲۲۹) و در روایت هند بن ابی هاله در توصیف سیره رسول خدا(ص)آمده است: «رسول خدا با مردم انس میگرفت و آنان را از خود دور نمیساخت و طبق بیان زیر بر این روش تأکید فراوان داشت: مؤمن الفت گیر است و کسی که الفت نگیرد و کسی نیز با او مأنوس نشود خیری ندارد»(وسایل الشیعه ج ۸ ص ۴۰۸) چراکه هر مؤمنی مأمور ترویج ایمان است و این مهم نیازمند الفت و انس با انسان هاست.
تحمل اذیت مشرکان
دعوت الهی مأموریتی سخت است که جز شکیبایان از عهده آن برنمی آیند و دشواریهایش را برنمی تابند. صرف نظر از عناد و لجاجت و حقناپذیری برخی، آنچه بیش از همه باعث دشواری کار میبود، ایذاها و استهزاهای مخاطبان در برابر صاحب دعوت است. پیامبر گرامی اسلام(ص) از آنجا که در تبلیغ دین خدا بیان جامع و کلام آخر را میگفت، بیشترین آزارها را نیز تحمل کرد تا آنکه این جملهها بر او نازل شد: (ای پیامبر!) البته ما میدانیم که سینهات بهواسطه آنچه میگویند، تنگ میشود. (حجر آیه ۹۷) و خود در عکسالعمل نسبت به آزارها گفت: هیچ پیامبری به اندازه من در راه دعوت مورد آزار قرار نگرفت. با این حال با نرمی پاسخ میگفت و مشرکان را به دین حنیف فرامی خواند و در نهایت با دلسوزی تمام میگفت: خدایا اگر تو بخواهی، اینان تغییر خواهند کرد (طبقات الکبری ج۱ ص۲۰۳) در میان صف مسلمانان نیز گروهی بیماردل که ایمان در دلشان رسوخ نکرده بود، پیامبر را آزار میدادند: «و از ایشان کسانی هستند که پیامبر را آزار میدهند و میگویند او زودباور است. بگو؛ گوش خوبی برای شماست به خدا ایمان دارد و [سخن] مؤمنان را باور میکند و برای کسانی از شما که ایمان آورده اید رحمتی است و کسانی که پیامبر را آزار میدهند عذابی دردناک دارند» (توبه آیه۶۱).
عکس نوشت
«خوئین» از جمله روستاهای کشورمان است که از نظر جاذبههای تاریخی و گردشگری مورد توجه گردشگران است. هرچند که جاذبههای طبیعی و تاریخی این روستا همچنان برای بسیاری ناشناخته است. خوئین، روستایی با حصارهای بلند و سر به فلک کشیده از جنس کوهها و صخرههای سنگی است که به دارالمؤمنین هم شهرت دارد. این منطقه زیبا و دیدنی در ۶۰ کیلومتری شهرستان زنجان و مرکز استان واقع شده است./میراث آریا
انتخاب نشریه
جستجو بر اساس تاریخ
اخبار این صفحه
-
سخن روز
-
احمدرضا احمدی: گلستان پنجرهای به روی شعر دنیا برای من گشود
-
نویسندهای مبتکر، معلمی فداکار
-
هنرمندان در فضای مجازی
-
آرتور رمبو و آرتور رمبوی ایران
-
بر فراز «آسمان» موسیقی ایران
-
برخورد از موضع شفقت ومهرورزی
-
عکس نوشت
اخبارایران آنلاین